-
روزها و تجربه ها
پنجشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1400 00:59
از مادامی که شما وارد زندگی مشترک میشوید احساس مسئولیت سنگین را کم کم حس میکنید حتی میفهمید درمقابل تک تک واژ هایی که برای انها صحبت کرده اید هم باید پاسخ های مناسب پیدا کنید ، هر اقدام یک واکنش هر واکنش یک کنش هر کنش یک داستان جدید و این داستان ادامه دارد هوشمندی هر کس به شیوه پاسخگویی به همین گفتگو های مند در آوری...
-
یادت باشد
جمعه 22 اسفندماه سال 1399 15:55
من اصولا اهل مطالعه کتابهای رمان نیستم ، مدتی پیش پستی درباره کتاب یادت باشد بگویندگی خانم لواسانی در پیج ایشان دیدم و حدودی از داستان و دلیل نامگذاری کتاب راهم متوجه شدم ، این موضوع گذشت تا سه شنبه شب نوزدهم اسفند ماه نود و نه وقتی داشتم با نگین صبحت میکردم، موضوع صجبتمان به آنجا رسید که من ابراز علاقه کلامی...
-
دلبستگی و تجربه ای جدید
شنبه 9 اسفندماه سال 1399 23:06
امروز میخواهم از غلیان احساسم بگویم از نگرانی های و تنش های فکری که مدام در حال جست و جو برای پاسخ به پرسش های فراوانی که در ذهنم از او و از محیط فکری و اجتماعی او میگذرد و گاهی ایجاد پرسش هایی هستم که شبها هم از فکر خسته میشوم هم از فشار کاری که این روزهای اسفند با آن درگیرم البته خدا رو شکر که با کتاب " آیا تو...
-
فصل جدید زندگی
چهارشنبه 19 آذرماه سال 1399 05:29
سلام این فصل پیش درامدش ؛ بتوکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم قید گردیده بخش اول نگرانی اضطراب و پریشانی از یک تغییر بزرگ خواهد گفت بخش دوم پذیرش و تتبیطق پذیری و درک متقابل بخش بعد دیدن واقعیت ها مشکلات سختی های مسیر بخش بعدی لذت و خوشی های تکرار نشدنی و شیرین بخش های بعد حتما با برنامه ریزی دقت و درک کاستی ها و...
-
شرح حال
دوشنبه 6 خردادماه سال 1398 10:14
-
استبداد فکری
شنبه 9 تیرماه سال 1397 03:56
چند روزیست درگیر موضوعی شدم که سخت ذهنم را مشغول کرده ، این که دیگران را مجبور کنی طبق دیدگاه شما فکر کنند و همه باید مطیع و فرمانبردار تو باشند ، چیزی بس نگران کننده است و بشدت غیر قابل تحمل ، بدتر از آن این رسمی باشد در خانواده کدام جوان مستقل و منطقی امروز این موضوع را می تواند بپذیرد ، و غیر قابل تحمل تر اینکه...
-
خسته تر انگار
دوشنبه 4 تیرماه سال 1397 00:41
امروز خیلی دلگیر شدم گرفته هوای دلم ابری تر از روز های پاییزی نمی دانم ، شکست این قدر فشار ندارد اما اینکه دچار سو تفاهم بشی کمی انران سخت میکند ، البته شاید هم فقط سوتفاهم نیست نظر قاطع ندادن و فقط احتمالات را مطرح کردن انسان را برای اینده نگران تر می کند ، این که روی بعضی مواضع تاکید کنی ، اینکه موضوعات مهم رو بجای...
-
جنبش جوانی
سهشنبه 15 خردادماه سال 1397 00:11
در روزگاری که فکر و خیالم درگیر مسائل مختلف بوده و در هرج و مرج به سر میبرد ، نمی دانستم کسی سرنوشتی برایم رقم خواهد زد فقط به یک نکته توجه ویژه داشتم که به قول یوسف پور برای ازدواج بخواهید و بسیار دعا کنید و همیشه این عادت را در زندگی تکرار کردم و امیدوارم ختم به خیر شود ، جوان تر که بودم نمی دانستم قشم (به قول...
-
اشغ یا عشق مسئله این است ....
یکشنبه 19 فروردینماه سال 1397 01:39
خیلی وقت ها نگران بودم که چرا دست به نوشتنم اینقدر کم شده توجیحات بسیار در تایید این موضع مثل کار و ... هست که مجال توجیح نیست. معانی و تفاسیر بسیار متفاوتی از کلمه فوق ، با داستان و قصه های جذاب و شنیدنی ( البته در دنیای کنونی ) به ذهن خطور میکند. یاد عاشق شدی؟ جناب مدیری در برنامه دورهمی افتادم. اما عشق را نمیدانم...
-
شکست
جمعه 7 آبانماه سال 1395 11:51
مدت هاست ذهنم درگیر طلاق شده ، منظور طلاق های از هر دو نوع و این مسئله بسیار شایع شده مثل روالی بچگانه بین همه متاهلین رواج پیدا کرده ،و کمتر بفکر حل مشکل و موضوعات دیگر دقت میکنند ، و بدترین حالات آن در بین بازیگران جوان است . خیلی مایل بودم پژوهشی حول همین محور انجام میدادم که یا نظر کارشناسان حوزه علوم اجتماعی و...
-
هزینه تفاهم
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1394 06:59
دیروز یکی از مشتریان چاپخانه بصورتی طنز گونه در مورد ازدواجاطهار نظر جالبی کرد که خیلی عمیق اصل ازدواج را روشن میکند هرچند که خود یک شیراز تمام عیار با سبیل های چخماقی و دارای سه فرزند 2پسر و یک دختر هست ؛ میگفت من به بچه هایم گفته هیچ وقت ازدواج نکنید چون شما ناخواسته باید از خواسته هایتان برای دیگری صرف نظر کنید و...
-
روز مرگی
جمعه 25 دیماه سال 1394 09:15
گاهی وقت ها عصر ها که از خواب بیدار میشوم یادم نمیاد که این پنجشنبه کدام از پنجشنبه های عمرم هست یا این ساعت پنج بعداز ظهر عصر کدام روز هفته است به طرز فجیهی در گیر روز مرگی شده و روزهای مرگی جوانی را از دست میدهم . سلام خبر خاصی برای گفتن ندارم فقط در کارم به یک ضعف بزرگ پی برده ام ، اینکه نمی توانم زمانبندی دقیق...
-
مــــــــــــــکــــــــــــه
جمعه 3 مهرماه سال 1394 11:39
-
و شاید آنها راست میگویند
پنجشنبه 15 مردادماه سال 1394 02:05
راست میگویند که من فکر اقتصادی خوبی ندارم راست میگویند تحمل حرف مخالف و نصیحت را ندارم ارتباطات با دیگران صرفا رفاقتی ست نه کاری زود رنجم و زود عصبانی میشوم
-
دلتنگی
یکشنبه 11 مردادماه سال 1394 05:46
امروز صبح رفتم حرم مدت ها بود دلم برای یه درد دل حسابی تنگ شده بوده
-
روزهای پاییزی
جمعه 9 مردادماه سال 1394 08:00
فصل های زندگیم به دنبال بهار است نمیدونم چرا من اینقدر تنبل شدم تو این موضوع خیلی شل اومدم و زمانی که موقعیت ش بود من در حال و هوای دیگری بودم در زمان قدیم که دستم بود باید حرکتی میزدم اما ... البته اتمام دانشگاه و خدمت سربازی هم مزید بر علت شد ولی باز هم میگویم راههای زیادی برای حل مسءله بود .
-
حج الفقرا
جمعه 9 مردادماه سال 1394 01:21
خیلی جالب است این سفر اولین سفر من بعد از حج به مشهد المقدس است شباهت های جالبی این سفر با سفر حج داشت که خاطرات حج برایم تداعی شد اولین اینکه در اولین نگاهم به حرم بیاد اولین نگاه به حرم امن الهی افتادم چقدر زیبا بود مسءول کاروان به ما گفت از ابتدا که وارد حرم میشوید به ما به نگاه نکنید وارد صحن که شدیم سجده میکنیم و...
-
نقطه بحرانی
چهارشنبه 7 مردادماه سال 1394 08:23
موضوعات متعددی برایم پیش میاید ولی بعلت ذیغ وقت قادربه نوشتن نیستم زندگی ام ناخواسته و اما بعلت عدم برنامه و نبود نظم بهم ریخته، نمی دانم چرا و چگونه کمی این بهم ریختی ها را ساماندهی کنم اما در همین شلوغی نا منظمی ؛ بنظرم افکار انسانها در زندگی ، مثل یک تابع سینوسی یا شبیه آن است از بدو تولد تا وفات شیب پیشرفت و توسعه...
-
صبوریم کمه بی قراریم زیاده ، چقدر بیقرارم من صاف و ساده
جمعه 1 خردادماه سال 1394 12:39
سلام به دوران جدیدی که پیش بینی اش را میکردم رسیده ام نمی دانم که گاهی انقدر اصرار به تسریع در بعضی کارها میدهم که خودم واقعا احساس میکنم که به شددت در موضوع مدنظر شتاب دارم . مدت پیش خوابی دیدم مطلبی به من الهام شد : که در این موضوع عجله نکن درست میشود ، از طرفی احساسم میکنم زمان که میگذرد من پیری را در چهره پدر و...
-
لیله الرغایب1436
جمعه 4 اردیبهشتماه سال 1394 00:58
سلام به بهانه شب لیله ارغایب 2 سال پیش در مکه و برگزاری آن دعای زیارت توسل دلچسب در طبقه دوم مسجدالحرام. این روزها شبها با کار خیلی سخت عجین شده است دوران راختی خدمت تمام شده و دیگر فصا جدید زمدگیم آغاز شده فصلی شامل فاز جدید و اساسی . -کارم این است که صبح ها و بعد ازظهر ها در کنار پدر در همان کار پدر مشغول هستم ،...
-
خداحافظ خدمت
شنبه 22 فروردینماه سال 1394 22:53
به به خوب است چه دوران خوبیست 15 فروردین اتمام خدمت بنده ، ایرانشهر ، ستاد قرار گاه پلیس راه ، کورسی ، حداد و کرمی ونصر آبادی و البته سید را با همه خاطراتی را که با آنها در این یک سال و اند که بود گذراندم گذاشتم و به شهر خودم آمدم زندگی رسمش عوض شده در مجردی های مدت هاست که به قول معروف در نکشیست و نمی دانم مسیر م...
-
و این سید
یکشنبه 5 بهمنماه سال 1393 18:47
سید یکی از آن کاربر هایی هست که شخصیت کاملا نظامی مطیع و جالبی دارد همه روز را با او مجبورا سر میکنم کم کم برایتان بازگو میکنم ... 93/11/5
-
پایه بالا
یکشنبه 5 بهمنماه سال 1393 18:43
امروز من در 14 ماهگی خدمت به سر می برم ، در همان پلیس راه جنوب خوب میگذرد خدا را شکر گاهی وقت ها هم به شدت تکراری امروز من با خیلی ها خداحافظی کردم و تسویه خیلی از سربازان را دیدم میخواهم یادی ازشان کنم چون شاید سال های دور اسم شان از ذهنم بیروم برود: حاجی خوش نظر که امشب میخواهم شیرینی همان تسویه را بگیرم ببرم برای...
-
یادش بخیر گمرک
یکشنبه 5 بهمنماه سال 1393 18:19
این متن خیلی جالب بود اخیرا ممد طالبی تو گروه گذاشته بود : صرفا جهت یادگاری سلام علیکم این متن را آذر 91 نوشته ام طوری تغییرش داده ام که فکر کنید امروز نوشته ام. حرف دل است! یک زمانی صدا و سیما سریالی پخش می کرد به نام "راستش را بگو" از دوستان ما بعضی بودند که به آرایش خانم هایش گیر می دادند و باقی اش را نمی...
-
این هم از مرخصی دوم خدمت
چهارشنبه 5 شهریورماه سال 1393 11:00
سلام ، دارم میرم مسافرت 7 روز وقت دارم که یک سری به فامیل و بستگان بزنم بروزرسانی میشود ...
-
از این جماعت آبی گرم نمی شود!!!
دوشنبه 3 شهریورماه سال 1393 17:06
سلام و السلام کمی حرفها شنیده ام خیلی صحبت ها کرده ام حال خوبی ندارم حالم بدتر شد وقتی مشکلات پیش آمده برای ن.ذ را فهمیدم ظلمی که به من روا داشتند حال به نحو و به شکل دیگر دارند به امثال من میکنند . حیف که این جماعت قدر نمیداند و هیچوقت نمی دانند که جوان وقت و زندگی و اعصابش را میگذارد دیگر نه برای این کشور بلکه برای...
-
شب آخر مرخصی
یکشنبه 18 خردادماه سال 1393 01:41
امروز آخرین روز از اولین مرخصی استحقاقی من بود ، این۱۹ روز خیلی زود گذشت آنقدرنفهمیدم چطور چه بودوچه شدبه شیراز رفتمانجا با دیدن عمو قاسم و خانوادشان خوب بود گشتن در شیرازهم خوب بود. از دوستانم کمی برایتان بگویم حسن که منتقل شد به همینجا و خدمتت خوبی دارد شیرینی خواستگاری حامد ر ا هم خوردیم یادم هست که آن روز من خیلی...
-
135 روز گذشت
شنبه 13 اردیبهشتماه سال 1393 17:43
135 زوز گذشت و من هم در در استان س و ب خدمت میکنم ایرانشهر -روستای حسن آباد در بزرگ سفید و آبی رنگ آتاق دوم تخت بالایی
-
آش پنجاه و دوم 22/ 11 /92
جمعه 9 اسفندماه سال 1392 09:41
22 بهمن : دیروز حسن و محسن رحیمی به شیراز رفتند من هم ابتدا در لیست راهپیمایی بودم بعد چون ما را برای آموزش جدا کردند ماندم بیشترین چیزی که بچه ها این روزها به آن فکر میکنند اینشت که پنجشنبه و جمعه به مرخصی میروند ، ترخیص 28 هست یا 29، تمام تعطیل بهشان میخورد یا نه ، تقسیم کجا افتاده اند من هم باز دلتنگ شدم صبح زنگی...
-
یادگاری
جمعه 9 اسفندماه سال 1392 08:35