.: منــو این دریـا :.

...ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...

.: منــو این دریـا :.

...ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...

دلبستگی و تجربه ای جدید

امروز میخواهم از غلیان احساسم بگویم از نگرانی های و تنش های فکری که مدام در حال جست و جو برای پاسخ به پرسش های فراوانی که در ذهنم از او  و  از محیط فکری و اجتماعی او میگذرد  و گاهی ایجاد پرسش هایی هستم که شبها هم از فکر خسته میشوم هم از فشار کاری که این روزهای اسفند با آن درگیرم 

البته خدا رو شکر که با کتاب " آیا تو آن گمشده ام هستی " آَشنا شدم ، بخش اعظمی از دل مشغولی هایم را پاسخ های منطقی داده و یادگرفته ام که به رابطه کاملا منطقی فکر کنم  اما کم کم احساسم غیر قابل کنترل وارد رابطه میشود و کارم را سخت و سختتر میکند ، حتی گاهی نگرانی از خوn هم دارم از این که او را تنها نگذارم همانطور که به این فکر میکنم که شاید هنوز برای سن او نغییر کمی عادی بنظر برسد و در همه چیز خود را آزاد می دانند که میتوانند آزادانه تغییر دهند .

نه اشتباه نشود اصلا من مخالف تغییر نیستم ...

صحبتم باب این موضوع هست که من حال فعلی او را دیده ام و پسندیده ام و با آن تقریبا کنار آمده ام و این شاید برای برای من کمی ثابت منطقی باشد اما برای او هنوز نیاز به تجربه راههای رو روش های جدید و افکار جدید و هرچیزی دیگری که ارزش یا ضد ارزش محسوب میشود وجود دارد که آزادانه میتواند تجربه کند،  اما برای من یکم پذیرش آن سخت هست ، 

مدت یکماهی هست نامزدی کردم گاهی همین موضوع محرمیت هم برای نگرانی ایجاد میکند که مبادا در وادی یک  مسیر اشتباه پا گذاشتم هر چند به درخواست دوطرف بوده اما برایم گاهی سخت است ، این که چه چیز ، چرا و چطور خیلی افکارم رو درگیر خودش کرده و گاهی فقط میشینم و دعوای همه نیروی های فکری ام را باهام میبینم و میخندم که چقدر درگیر هستند و شاید اصلا این موضوع های عادی اصلا مهم نخواهد بود و ذهن من بیخود اینها را بزرگ کرده است.

اما از همه این دشواری ها و تلخی ها که بگذریم از شیرینی هایش هم برایتان بگویم ، که چقدر حس دوست داشتن و دوست داشته شدن زیباست ، شاید نم نمک دارم طعم عشق را میشچم البته شاید اما این تجربه از تجربه های عجیب و غریب هر انسان هست 

یکی از نگرانی هایم اتفاقا همین هست که نکند این اشتیاق این روزها اثرش از بین برود و کمرنگ شود ، در حال یادگیری هستم که چگونه این شور را میشود حفظ کرد 

نظرات 1 + ارسال نظر
reza شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 11:23 ب.ظ http://https:://elaahiname@blogsky

دو سه تا از آثار باربارا دی انجلس رو خوندم از جمله همین کتاب
و شاید دهها کتاب مرتبط در همین زمینه اما گاهی که چله نشینی رو رها میکنم و وارد رابطه میشم حس میکنم هیچ چیز نمیدونم،مثل الان!جذبه ی بیمانندی داره دلبستگی و ینظرم باید فقط با پای دل جلو رفت و به ندای قلب گوش سپرد که دوست داشتن فرموله نمیشه (عقیده شخصی
روزگارتون پر مهر و و موفق باشید

ممنونم که پست من رو با دقت خواندید
با نظر شما موافقم
خیلی سخته اینقدر عقلانی و منطقی به رابطه نگاه کرد . نمی دونم چقدر موفق بودیم
اما هردو سعی کردیم حد تعادل رو رعایت کنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد