مدت هاست ذهنم درگیر طلاق شده ،
منظور طلاق های از هردو نوع و این مسئله بسیار شایع شده مثل روالی بچگانه بین همه متاهلین رواج پیدا کرده ،و کمتر بفکر حل مشکل و موضوعات دیگر دقت میکنند ، و بدترین حالات آن در بین بازیگران جوان است .
خیلی مایل بودم پژوهشی حول همین محور انجام میدادم که یا نظر کارشناسان حوزه علوم اجتماعی و روانشناسی را بدانم ، بدتر از ان هم ان خانم بازیگریست که پس از سالها زندگی بایک بازیگر مطرح دیگر در حین مصاحبه میگوید : چرا میگوید ما زندگی ( من و هومن سیدی) با شکست مواجه شده ،تجربه موفقی داشتیم
نمیدانم بنظرم این دوستان درک شان با تعرفی که برای ازدواج مطرح است ،تفاوت دارد . (چرا که به تعبیر قرآن: زن و مرد همچون لباسی برای هم هستند ) مگر میشود لباسی که برای من مناسب و زیبا و اندازه و راحت بوده را اکنون بی مصرف و بلاستفاده بدانم و ادعا کنم لباس خوب و زیبایی بوده ولی برای ان زمان ، خیلی ساده میشود نتیجه گرفت پس فقط یک دلیل وجود دارد ، اینکه من از او خسته شده باشم ، و خستگی معمولا حاصل از تنوع طلبی و عدم علاقه شخص به موضوع پیش می آید چرا که مستقل شده و خود را ذیصلاح میداند در جایی دیگر تنها و با کس دیگری موفق تر است ، و بنظرم زن مستقل هیچ جذابیتی برای ازدواج و حتی برای ادامه زندگی مشترک ندارد و اما اینها با تعریف عشق متفاوتست...
کم کم معضلات بی حیایی و بی عفتی در جامعه بروز داده میشود و با همین روال زندگی های سرد تر ، مجرد ها هراسان و شاید مکارانه در پی تجرد خود ، و فساد در حال فراگیر شدن ، جامعه را درگیر میکندو بنظر میرسد من باب بی غیرتی و بی عفتی بدنبال خلا های دوره ها و محدودیت های مجردی در خانواده پدری ، انها را در خانواده خود پیدا و یا ایجاد میکنند بدین صورت که در موضوعات مختلف تربیب فرزند ، زندگی زناشویی ،و تعریف یا الگوی موفقیت بروز داده میشود .