داستانک تاکسی

سه تا مرد مست سوار تاکسی شدن
در رو که بستن ، راننده دید خیلی مستن ، سریع ماشین رو روشن کرد بعد زود خاموش کرد گفت:
مسافران عزیز رسیدیم به مقصد!
مرد اولیه پول میده پیاده میشه
مرد دومیه نه تنها پول میده بلکه تشکر هم میکنه !
مرد سومیه اما با عصبانیت تمام یه دونه محکم میزنه تو سر راننده !
راننده میگه چرا میزنی؟
اونم میگه:اینو زدم که درس عبرتی بشه واست از این به بعد تند نری!
داشتی هممونو به کشتن میدادی مردیکه!

لبخند

لبخند کم خرج ترین آرایش چهره است، چهره ات به این آرایش همیشه آراسته باد..!

عجیب

این که بعضی وقتا با خودم تو خونه حرف میزنم خیلى عجیب نیست ولى اینکه گاهى وسطاش میخندم زیاده رویه دیگه نه ؟

ضایع

خرج عروسی رو که ما پسرا میدیم اونوقت میگن عروسی...!خونه ام که ما پسرا میگیریم میشه خونه ی عروساز اون بدتر 4روز دیگه بچه خواهرت به مامانش میگه مامان..مامان..بریم خونه زن دایی اینا...از اون بدتر جونت در میره کار میکنی یه ماشین میخری اونم میشه ماشین عروس...اون وقت دخترا میگن حق شون ضایع شده....

عید

آقا یکی بیاد این فامیل ما رو توجیه کنه ، هنوز دارن میان عید دیدنی