.: منــو این دریـا :.

...ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...

.: منــو این دریـا :.

...ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...

روزها و تجربه ها

از مادامی که شما وارد زندگی مشترک میشوید احساس مسئولیت سنگین را کم کم حس میکنید 

حتی میفهمید درمقابل تک تک واژ هایی که برای انها صحبت کرده اید هم باید پاسخ های مناسب پیدا کنید ،

هر اقدام یک واکنش 

هر واکنش یک کنش 

هر کنش یک داستان جدید

و این داستان ادامه دارد 

هوشمندی هر کس به شیوه پاسخگویی به همین گفتگو های مند در آوری ایست ، و بهترین شیوه بیخیالیستو نکته مهم تر این است که مرز بندی رو خیلی خوب رعایت کنید فرقی هم بین مادر خود یا مادر همسرتان وجود ندارد همه از شما انتظار دارند همه موارد را در قالب احترام به بزرگتر ها یا پایبندی به اصولی غیر منطقی ( از منظر خودشان منطقییس تو درک فهم آن را نداری)

و همین امر عوض کردن بعضی سنت ها را کمی سخت میکند .


خانه ای در فضیلت پلاک رضوان 

بوقت یک بامداد


یادت باشد

من اصولا اهل مطالعه کتابهای رمان نیستم ،  مدتی پیش پستی درباره کتاب یادت باشد بگویندگی خانم لواسانی در پیج ایشان دیدم و حدودی از داستان و دلیل نامگذاری کتاب راهم متوجه شدم ، این موضوع گذشت تا سه شنبه شب نوزدهم اسفند ماه نود و نه وقتی داشتم با نگین صبحت میکردم، موضوع صجبتمان به آنجا رسید که من ابراز علاقه کلامی نمیکنم(البته بماند که چون محرم نبودیم حجب حیا اجازه نمیداد مستقیم بگویم ) آن شب مجبور شدم خیلی واضح بگویم دوستت دارم ،
صبح روز بعد که عید مبعث بود شروع کردم به گشتن در چتهایمان که کی من به او حرف دلم را زده ام،
رسیدم به اهنگی از بهنام بانی با عنوان دوستت دارم
یه لحظه خاطره ان کتاب و آن شهید به ذهنم رسید،  سریع خلاقیتم گل کرد و استیکر "یادت باشد "را ساختم ، بعد از چند دقیقه ....
به دلم افتاد کتاب را بخوانم و مدیونش نباشم از اصطلاحشان استفاده کردم ، لااقل کتابش را هم بخوانم بسرعت کتاب صوتی را به قیمت ۱۳.۸۰۰ تومان خرید و دانلود کردم همان روز حدود ۲۰ قسمت از ۶۰ قسمت را شنیدم

احساس کردم این رفیق با آرامش زندگی شان را برایم تعریف می کرد چه روایت قشنگی ، هر چند روایت به نقل از همسر او بود اما سادگی در نوشتار و خوانش زیبای خانم لواسانی مزید بر علت شد و حسابی به دلم نشست .

دلبستگی و تجربه ای جدید

امروز میخواهم از غلیان احساسم بگویم از نگرانی های و تنش های فکری که مدام در حال جست و جو برای پاسخ به پرسش های فراوانی که در ذهنم از او  و  از محیط فکری و اجتماعی او میگذرد  و گاهی ایجاد پرسش هایی هستم که شبها هم از فکر خسته میشوم هم از فشار کاری که این روزهای اسفند با آن درگیرم 

البته خدا رو شکر که با کتاب " آیا تو آن گمشده ام هستی " آَشنا شدم ، بخش اعظمی از دل مشغولی هایم را پاسخ های منطقی داده و یادگرفته ام که به رابطه کاملا منطقی فکر کنم  اما کم کم احساسم غیر قابل کنترل وارد رابطه میشود و کارم را سخت و سختتر میکند ، حتی گاهی نگرانی از خوn هم دارم از این که او را تنها نگذارم همانطور که به این فکر میکنم که شاید هنوز برای سن او نغییر کمی عادی بنظر برسد و در همه چیز خود را آزاد می دانند که میتوانند آزادانه تغییر دهند .

نه اشتباه نشود اصلا من مخالف تغییر نیستم ...

صحبتم باب این موضوع هست که من حال فعلی او را دیده ام و پسندیده ام و با آن تقریبا کنار آمده ام و این شاید برای برای من کمی ثابت منطقی باشد اما برای او هنوز نیاز به تجربه راههای رو روش های جدید و افکار جدید و هرچیزی دیگری که ارزش یا ضد ارزش محسوب میشود وجود دارد که آزادانه میتواند تجربه کند،  اما برای من یکم پذیرش آن سخت هست ، 

مدت یکماهی هست نامزدی کردم گاهی همین موضوع محرمیت هم برای نگرانی ایجاد میکند که مبادا در وادی یک  مسیر اشتباه پا گذاشتم هر چند به درخواست دوطرف بوده اما برایم گاهی سخت است ، این که چه چیز ، چرا و چطور خیلی افکارم رو درگیر خودش کرده و گاهی فقط میشینم و دعوای همه نیروی های فکری ام را باهام میبینم و میخندم که چقدر درگیر هستند و شاید اصلا این موضوع های عادی اصلا مهم نخواهد بود و ذهن من بیخود اینها را بزرگ کرده است.

اما از همه این دشواری ها و تلخی ها که بگذریم از شیرینی هایش هم برایتان بگویم ، که چقدر حس دوست داشتن و دوست داشته شدن زیباست ، شاید نم نمک دارم طعم عشق را میشچم البته شاید اما این تجربه از تجربه های عجیب و غریب هر انسان هست 

یکی از نگرانی هایم اتفاقا همین هست که نکند این اشتیاق این روزها اثرش از بین برود و کمرنگ شود ، در حال یادگیری هستم که چگونه این شور را میشود حفظ کرد 

فصل جدید زندگی

سلام این فصل پیش درامدش ؛

 بتوکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم 

قید گردیده 

بخش اول نگرانی اضطراب و پریشانی از یک تغییر بزرگ خواهد گفت 

بخش دوم پذیرش و تتبیطق پذیری و درک متقابل

بخش بعد  دیدن واقعیت ها مشکلات سختی های مسیر 

بخش بعدی لذت و خوشی های تکرار نشدنی و شیرین

بخش های بعد حتما با برنامه ریزی دقت و درک کاستی ها و مسایل پیش خواهد رفت .


و در پایان فصل نگینی خواهیم شد بر گستره عالم هستی

و آن تغییر و تحولی محقق خواهد شد 

انشاءالله


استبداد فکری

چند روزیست درگیر موضوعی شدم که سخت ذهنم را مشغول کرده ،  این که دیگران را مجبور کنی طبق دیدگاه شما فکر کنند و همه باید مطیع و فرمانبردار تو باشند ، چیزی بس نگران کننده است و بشدت غیر قابل تحمل ، بدتر از آن  این رسمی باشد در خانواده 

کدام جوان مستقل و منطقی امروز این موضوع را می تواند بپذیرد ، و غیر قابل تحمل تر اینکه بدانی از قول تو به اهداف خود رسیده است .

خسته تر انگار

امروز خیلی دلگیر شدم گرفته هوای دلم ابری تر از روز های پاییزی نمی دانم ، شکست این قدر فشار ندارد اما اینکه دچار سو تفاهم بشی کمی انران سخت میکند ، البته شاید هم فقط سوتفاهم نیست نظر قاطع ندادن و فقط احتمالات را مطرح کردن انسان را برای اینده نگران تر می کند ، این که روی بعضی مواضع تاکید کنی ، اینکه موضوعات مهم رو بجای صحبت حضو ری به مکاتبه بپردازی ، اینکه تعصبات بیجا اجازه ندیهی سوتفاهمات احتمالی را حل کنی ، اینکه نتوانی طرف مقابل را در گفتگو قانع کنی و در اخر نتوانی روال احساسات دیگران را درک کنی نشان میدهد علاقه ای وجود ندارد ، در اخر تمایل داشتم ولی نگرانی بی مورد اجازه نداد به روند خوبی.برسیم  

جنبش جوانی

در روزگاری که فکر و خیالم درگیر مسائل مختلف بوده و در هرج و مرج  به سر میبرد ،  نمی دانستم کسی سرنوشتی برایم رقم خواهد زد فقط به یک نکته توجه ویژه داشتم که به قول یوسف پور برای ازدواج بخواهید و بسیار دعا کنید و همیشه این عادت را در زندگی تکرار کردم و امیدوارم ختم به خیر شود ، 

جوان تر که بودم نمی دانستم قشم (به قول اشتباه تایپی گوشی بعضی ها :))) فقط یک لحظه و یک اتفاق نمی تواند باشد ، سخت تر و پیچیده تر است تا به حال هم هرچه که برنامه داشتم بر مبنای عقل و منطق بوده و هست و سعی برآن هست که شروعی عاقلانه ، زندگی قاشمانه رو تجربه کنم در این راه عاقله چند چیزی هست که برام مشکل ایجاد کرده است و آن این است که شاید تفاوت های فرهنگی بریم دردسر ساز که نه اما کار را سخت کند و نکته دومی که بازهم ذهن را به خود مشغول کرده این است که ؛ نکند در زندگی و رفاه نسبی که قبل از ازدواج داشته است را به زندگی سخت و طاقت فرسا برایش تبدیل شود نمی دانم منظور از رفاه چه هست و چگونه هست اما از برآیند صحبتها حس خوبی به ذهن متبادر نمی کند اگرچه قشم :) مسائل را حل می کند اما این را نشنید بگیرد .

همیشه در زندگی از برخورد ها قاطع بر حذر بوده ام و راه حلی برای برگشت برای خودم فراهم میکردم و از مسیر های یک طرفه پرهیز می کردم اما خود را گاهی بین دوراهی هایی می یبینم که جز رفتن و حرکت به جلو فکر دیگری به ذهنم نمیرسد فاکتور های نگرانی ها از انتخاب فقط به شخص و شرایط خودم نیست بلکه بعضی اوقات از اینکه دیگران را با انتخاب به مخاطره بندازم و ترس عدم تکمیل و انجام کامل مسئولیت هم هست 

فکر هایی روزانه مدام مغزم را مثل خوره خورده ازجمله این که باید بعضی شرایط رو کمی متحول کنم یکی همین موضوع غیرت و تعصب یا موضوع پشتیبان و حمایت کردن سوم موضوع نحوه گفتار که گاها همه کوچک و بزرگ را به یک شکل خطاب می کنم و ملاک رفتارم با اطرافیانم معایب و مزایای که خودم به آنها داده ام هست .


اشغ یا عشق مسئله این است ....

خیلی وقت ها نگران بودم که چرا دست به نوشتنم اینقدر کم شده 

توجیحات بسیار در تایید این موضع مثل کار و ... هست که مجال توجیح نیست.

معانی و تفاسیر بسیار متفاوتی از کلمه فوق ، با داستان و قصه های جذاب و شنیدنی ( البته در دنیای کنونی ) به ذهن خطور میکند. یاد عاشق شدی؟ جناب مدیری در برنامه دورهمی افتادم. اما عشق را نمیدانم تا بحال تجربه کرده ام یا خیر و واقعا به نظرم حد و مرز مشخص کردندبرای آن  اجهاف بزرگیست. 

خیلی اهل تغییر نیستم اما تغییر را دوست دارم خوب ارتباط نمیگیرم ولی در ارتباط های که با دوستانم برقرار میمکنم تلاشم بر محکم و گرم بودن آن است . از پذیرفتن مسئولیت خیلی خوشحال نبوده و نیستم و معمولا مسئولیت های که خوب انجام داده ام تصادفی و علی رغم میل باطنی پذیرفته ام .

تلاش بی حد خودم را برای راه انداختن کار مردم نمیدانم و از خیرخواهی به چاه افتادن را تجربه کرده ام ، و نه گفتن به مردم برایم آسان نبوده و کاش همه این ها با تغییر کاربری در فلوچارت الهی قرار می گرفت و نتیجه اجرا میشد . نگرانم و نمیدانم این موضوع را چطور کنترل کنم و یا اگر قرار است بهمین شکل باشد ، لااقل ارزش افزوده آن به حساب آخرت بصرفه تر خواهد بود .

و  همچنان  دنبال حلال این مشکلات ...

واما  این عشقست که شاخص و راهنمای طول مسیر است،  وگرنه راه رفتن در بیابان پر از رنگ لعاب پوچ بالاخره انسان را مجذوب سرگرم خود میکند .

این عشقست که باعث میشود درد و مشکل خود را برای رضایت غیر خود فراموش کنی .

عشقست که انسان را از حساب کتاب های دنیایی جدا می کند و نتیجه هایی شگفت انگیر برای دیگران برجای خواهد گذاشت .

هر چند که خود نیز درگیر روز مرگی شدید شدم ولی خیلی وقته که در نظر داشتم این جمله را کنار مانیتور محل کار نصب کنم 

"خدا از تو بابت این کار راضیست؟" 



پ.ن : طبیعتا  باید از اشغ ( که معنای دنیایی آن هست )  به عشق که  معنای فرا زمینی آن است رسید .




شکست



مدت هاست ذهنم درگیر طلاق شده ،

منظور طلاق های  از هردو نوع و این مسئله بسیار شایع شده مثل روالی بچگانه بین همه متاهلین رواج پیدا کرده ،و کمتر بفکر حل مشکل و موضوعات دیگر دقت میکنند ، و بدترین حالات آن در بین بازیگران جوان است .

خیلی مایل بودم پژوهشی حول همین محور انجام میدادم که یا نظر  کارشناسان حوزه علوم اجتماعی و روانشناسی را بدانم ، بدتر از ان هم ان خانم بازیگریست که پس از سالها زندگی بایک بازیگر مطرح دیگر در حین مصاحبه میگوید : چرا میگوید ما زندگی ( من و هومن سیدی) با شکست مواجه شده ،تجربه موفقی داشتیم

نمیدانم بنظرم این دوستان درک شان با تعرفی که برای ازدواج مطرح است ،تفاوت دارد . (چرا که به تعبیر قرآن: زن و مرد همچون لباسی برای هم  هستند ) مگر میشود لباسی که برای من مناسب و زیبا و اندازه و راحت بوده را  اکنون بی مصرف و بلاستفاده بدانم و ادعا کنم لباس خوب و زیبایی بوده ولی برای ان زمان ، خیلی ساده میشود نتیجه گرفت پس فقط یک دلیل وجود دارد ، اینکه من از او خسته شده باشم ، و خستگی معمولا حاصل از  تنوع طلبی و عدم علاقه شخص به موضوع پیش می آید چرا که مستقل شده و خود را ذیصلاح میداند در جایی دیگر تنها  و با کس دیگری موفق تر است ، و بنظرم زن مستقل هیچ جذابیتی برای ازدواج و حتی برای ادامه زندگی مشترک ندارد و اما  اینها  با تعریف عشق متفاوتست...

کم کم معضلات بی حیایی و بی عفتی در جامعه بروز داده میشود و با همین روال زندگی های سرد تر ، مجرد ها هراسان و شاید مکارانه در پی  تجرد خود ، و فساد در حال فراگیر شدن ، جامعه را درگیر میکندو بنظر میرسد من باب بی غیرتی  و بی عفتی  بدنبال خلا های دوره ها و محدودیت های مجردی در خانواده پدری ،   انها را در خانواده خود پیدا  و یا ایجاد میکنند بدین صورت که در موضوعات مختلف  تربیب فرزند ، زندگی زناشویی ،و تعریف یا الگوی موفقیت بروز داده میشود .


هزینه تفاهم

دیروز یکی از مشتریان چاپخانه بصورتی طنز گونه در مورد ازدواجاطهار نظر جالبی کرد که خیلی عمیق اصل ازدواج را روشن میکند هرچند که خود یک شیراز تمام عیار با سبیل های چخماقی و دارای سه فرزند 2پسر و یک دختر هست ؛

میگفت من به بچه هایم گفته هیچ وقت ازدواج نکنید چون شما ناخواسته باید  از خواسته هایتان  برای دیگری صرف نظر کنید و این موضوع از کوچکترین مسائل  شروع میشود تا بالا  مثالش این بود که اگه سردهته اون گرمش باشه  باید سرما رو تحمل کنی و خیلی مسائل دیگه .

من خیلی برام جالب بود ایشون دقیقا  به اصل  و شالوده عشق البته از نظر بنده نرسیده اند ، الفبای عاشقی از خود گذشتن و بخشید و نادیده گرفتن خود و تبدیل شدن به ما می باشد . ازدواجی که اینطور منیت  را تبدیل کند با کاتلیزگر عشق به نتیجه رسیده است ، 

روز مرگی


گاهی وقت ها عصر ها که از خواب بیدار میشوم یادم نمیاد که این پنجشنبه کدام از پنجشنبه های عمرم هست یا این ساعت پنج بعداز ظهر عصر کدام روز هفته است به طرز فجیهی در گیر روز مرگی شده و روزهای مرگی جوانی را از دست میدهم .

سلام خبر خاصی برای گفتن ندارم فقط در کارم به یک ضعف بزرگ پی برده ام ، اینکه نمی توانم زمانبندی دقیق مشخص کنم و طبق همان به مشتری تحویل بدهم و در تحویل کار متعهد باشم

همین امر باعث میشود که کارها را بدون برنامه قول بدهم و به نحوه ی بلانسبت شما خر کار مردم .

و شاید آنها راست میگویند

راست میگویند که من فکر اقتصادی خوبی ندارم

راست میگویند تحمل حرف مخالف و نصیحت را ندارم

ارتباطات با دیگران صرفا رفاقتی ست نه کاری

زود رنجم و زود عصبانی میشوم

دلتنگی

امروز صبح رفتم حرم مدت ها بود دلم برای یه درد دل حسابی تنگ شده بوده   ادامه مطلب ...

روزهای پاییزی

 فصل های زندگیم به دنبال بهار است

ادامه مطلب ...

حج الفقرا

خیلی جالب است این سفر اولین سفر من بعد از حج به مشهد المقدس است شباهت های جالبی این سفر با سفر حج داشت که خاطرات حج برایم تداعی شد 

اولین اینکه در اولین نگاهم به حرم بیاد اولین نگاه به حرم امن الهی افتادم چقدر زیبا بود مسءول کاروان به ما گفت از ابتدا که وارد حرم میشوید به ما به نگاه نکنید وارد صحن که شدیم سجده میکنیم و دعا راز نیاز خود را استجابت کنید 

دوم اینکه روز پنجشنبه در یک نمازجماعت شرکت کردم شبیه به نمازی که در روضه رضوان مسجدالنبی خواندم ، بسیار تنگ و نفس گیر اما لذت بخش 

نقطه بحرانی

موضوعات متعددی برایم پیش میاید ولی بعلت ذیغ وقت قادربه نوشتن نیستم

زندگی ام ناخواسته و اما بعلت عدم برنامه و نبود نظم بهم ریخته، نمی دانم چرا و چگونه کمی این بهم ریختی ها را ساماندهی کنم اما در همین شلوغی نا منظمی ؛

بنظرم افکار انسانها در زندگی  ، مثل یک تابع سینوسی یا شبیه آن است از بدو تولد تا وفات شیب پیشرفت و توسعه عقلی و فکری و یا نه لزوما مالی ، مثبت ، منفی و صفر است که با توجه به این مطلب در بحث اعتقادی مذهبی این به شدت صادق است .

 انسانها در برهه هایی از زمان شیب تغییراتشان  به صفر میرسد که این موضوع علت تعقل و رسیدن به بلوغ فکری یا ذهنی کم کم مواجه میشود با انبوه سوالاتی که قبلا در ذهن ایجاد نگردیده و و سوالات کم کم به شکل یک معما در ذهن  رسوخ میکند هرچقدر تلاش برای رسیدن پاسخ به خرج دهد شیب ملایم همچنان مثبت می ماند و به نقاط بحرانی نمی رسد . 

 


صبوریم کمه بی قراریم زیاده ، چقدر بیقرارم من صاف و ساده

سلام به دوران جدیدی که پیش بینی اش را میکردم رسیده ام نمی دانم که گاهی انقدر اصرار به تسریع در بعضی کارها میدهم که خودم واقعا احساس میکنم که به شددت در موضوع مدنظر شتاب دارم .

مدت پیش خوابی دیدم مطلبی به من الهام شد : که در این موضوع عجله نکن درست میشود ، از طرفی احساسم میکنم زمان که میگذرد من پیری را در چهره پدر و مادرم می بینم به نقل از یکی " بزرگ شدنمان  ، پیر شدن پدران و مادرانمان در پی داشت . ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدم آنها همیشه جوان می ماندند" .خیلی وقت ها ترس از دست دادن این دو عزیز مرا آزار میدهم و همیشه این ترس همراهم هست .

زندگیم مسیرش باید عوض شود ...

لیله الرغایب1436

سلام به بهانه شب لیله ارغایب 2 سال پیش در مکه و برگزاری آن دعای زیارت توسل دلچسب در طبقه دوم مسجدالحرام.

این روزها شبها با کار خیلی سخت عجین شده است دوران راختی خدمت تمام شده و دیگر فصا جدید زمدگیم آغاز شده فصلی شامل فاز جدید و اساسی .

-کارم این است که صبح ها و بعد ازظهر ها در کنار پدر در همان کار پدر مشغول هستم ، خیلی برایم شیرین است این لحظاتی که در کنار پدر کار میکنم و و می بینم که او برایم ذوق میکند 

برای کار کردن و مسئولیت پذیرفتنم ، و من هم از این حس بشکل وصف ناپذیری خرسندم و خدا را بخاطر داشتن اسن نعمت مهم والدین سپاس گذارم زندگی خوبی داریم خدا کند به سر منزل خوبی منتهی شود 

-امروز که یکی از مشتریان برای سفارش کارت عروسی آمده بودند دختر را دیدم که گویی همان شکلی بود که من در رویای خود تصویر گری کرده بودم دوست دارم زندگی مشترک را هر چه سریع تر شروع کنم با همه سختی هایش .

بقول آن سید اهل دل برای اینکه دختر خوبی نصیبم شود خیلی دعا می کنم به وعده های خدا تقریبا راسخ هستم و امید دارم ،انشالله همه جوانان خوشبخت و موفق شوند .

- مشکلات زیادی در برابر دیدگان جوانان مجرد برای ازدواج و متاهلین برای ادامه راه وجود دارد انشالله خداوند مقدر کند این مشکلات هم حل شود .

- فساد از همه خانواده های رخت برکند

-حضرت صاحب الزمان (عج) در ظهورش تعجیل قرار ده ، و ما را جز یاران آن حضرت قرار بده تا همیشه.




0